نوش جونت مامان
آرمیا جون دیروز هم یه روز بد بود هم خوب. بد بود چون صبح خواستم برای اولین بار ناخنت رو بگیرم که یهویی گوشت انگشتت زیر ناخن گیر موند و کنده شد و خون اومد.الهی بمیرم چقدر گریه کردی و من و بابا چقدر ناراحت شدیم . آخه قبلا ناخن هاتو فقط خاله جون می گرفت. قربون چشمای اشکی تو برم نبینم دیگه گریه کنی و از چیزی درد بکشی و اتفاق خوبش این بود که اولین غذات رو خوردی. آبگوشت برات درست کردیم . نوش جوووونت ...
نویسنده :
مامان فرزانه
13:20